در کوران بی رسانه ای رسانه هم باشیم. به بهانه کار قابل الگو برداری یک عزیز ناشناس
ا- بزرگواري كه نمي شناسم شان گويا محبت كرده اند و مطلبي نسبتا قديمي از اينجانب را به شكل كتاب الكترونيكي PDF در آورده و در سايت "كتابناك" به اشتراك گذاشته اند؛ مطلب: دریغ است بلوچستان افغانستان شود. (البته با حذف مقدمه اش که آن هم به دلیل بازنشر در سایت هایی دیگر در وب یافت می شود.) تشكر از ايشان را لازم نمي دانم چرا كه هر چه كرده اند نه خدمت به من بلكه به جامعه خود و پاسخ به نداي دروني خودشان بوده است. اما این نکته مرا یاد مسئله ای مهم انداخت:
متاسفانه عادت به تبليغ و بازنشر افكار مقبول و دغدغه هاي كلان (صرف نظر از اين كه متعلق به اينجانب باشد يا هر بزرگوار ديگر) در جامعه تحصيلكردگان بلوچ فوق العاده ضعيف و نادر است و معمولا از رفاقت شخصي و بده بستان و يا رابطه استاد شاگردي فراتر نمي رود كه نبودن شان بهتر است. در حالي كه كه درد و دغدغه جمعي را چنان بايد دردمندانه و با احساس مسئوليت نشر و تبليغ كرد كه گويي درد دروني تك تك خودمان است. مگر يك نفر به تنهايي تا كجا برد دارد و چه سان مي تواند اسباب تحول گردد؟ لحظه اي درنگ و انصاف، مگر اين همه نوشتن و انديشيدن و تحمل فشار و زهر چشم و هزينه وقت و فرصت هاي طلايي ديگر براي مسئله و منفعتي شخصي است؟! به كسي مقامي مي دهند در قبالش و در صدر مجلش مي نشانندش؟ پول و ثروتي به بار مي آورد و يا اين كه فرصت هاي ترقي موجود را هم به باد مي دهد؟
پس چرا نبايد ديگران را فرانخواند همچون تبليغ جماعت كه ده دقيقه اي به وب بيايند و بخوانند و همراهي كنند، ولو از ديد يك منتقد؟ آيا ما تلوزيون داريم؟ مجله و روزنامه و هفته نامه هامان گر و گر چاپ و منتشر مي شود؟ سالي صد تا كتاب از مان نشر مي شود؟ هر روز در همايش و سمينارهاي جورواجور امكان سخن گفتن داريم؟ خبرگزاري ها دم به دقيقه از حرف دل و دغدغه هامان مي گويند؟ نه. هيچ نداريم. اگر هيچ نداريم جز همين وب بي صاحب، خداي از ما نگذرد اگر ده نفر ديگر را به آن نكشانيم و دعوت به همراهي شان ننمائيم.
جالب آن كه در مقابل، تبليغ خرافه و شايعه و افكار عادتي و كليشه اي و گاه سفسطه آميز به شدت هر چه تمام تر با انواع تكنولوژي هاي سنتي و لساني و يا مدرن همچون فيسبوك و موبايل و وبلاگ رواج دارد و دانشگاهيان يا دنباله روي عوامند يا درگير يك من و ده من هاي خودشانند.
ما "چنده" و پول از كسي نمي خواهيم ولي انتظار داريم هر يك ده نفر ديگر را براي همراهي به وب بكشاند و يا با چاپ و نشر مطالبي كه براي نوشتن شان چقدر صرف وقت و انرژي و دردسر و حواشي داريم، آن ها را به درون جامعه بسته مان برساند.
لينك بحث و نظر در باره كتاب : دریغ است بلوچستان افغانستان شود
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=45939
2- نقد هاي متفاوتي به كار من مي شود چه در دنياي مجازي و چه بيرون آن، از تائيد و همدلي تمام عيار، تا تائيد و ترديد توامان و يا حتي عناد. گاه آن چنان، كه در مي مانم از اين همه تضاد و تنوع در ذات بشر. در باره نيت خير خود اگر بگويم حمل بر گزافه گويي مي شود. پس چيزي نمي گويم و هر گونه قضاوت و يا توصيه اي را اگر لازم مي دانيد دست كم مشتاقانه گوش خواهم سپرد.
رازگو بلوچ