رابطه زبان وفكر- نيم نگاهي به گویش وران بلوچي ( و جدگالی)
در پي آنيم كه موانع انديشه ورزي جامعه محلي را نه فقط در اركان و باورهاي آن بلكه در "زبان" (هاي) محلي هم جستجو كنيم. در واقع قصد پاسخ به اين دو سوال را داريم كه ايا ضعف انديشه ورزي و فقدان نسبي زايندگي فكري آن به زبان هم برمي گردد و يا آيا رد پا و بازتاب آن در زبان هم قابل مشاهده است؟
پيش از هر چيز بايد پرسيد ايا بطور كلي انديشيدن بدون داشتن زبان ممكن بوده است؟ آيا اين زبان است كه كيفيت و اوج و عمق انديشه را تعيين مي كند و يا اين كه انديشه براي بروز دادن خود ناچار از ابداع و تغيير و تكامل زبان بوده است؟ شايد مثل معماي مرغ و تخم مرغ به نظر برسد ولي نظريه معروف سايبر-ورف و ديدگاه منتقدانش چنين نمي پندارند. اين نظريه زبان را شديدا تحت الشعاع انديشه مي داند. ديگران نيز هر كدام يكي را مقدم و يا دست كم رابطه اين دو را ديناميك و تقابلي مي دانند.
از اين به سرعت بگذريم؛ طبعا حس كرده ايد وقتي مي خواهيد مطلبي آكادميك و يا از لحاظ مفهومي عميق تر را به زبان بياوريد ناخواسته لحن و كلمات مان از زبان مادري- در صورتي كه زباني جهان گستر و آكادميك همچون انگليسي و فرانسه نباشد- به زبان دوم سطح بالاتر سوق پيدا مي كند. در حوزه جغرافيايي ما اگر جدگال باشيد به بلوچي و اردو، اگر بلوچ پاكستاني باشيد به اردو و در صورت ايراني بودن به زبان فارسي گرايش پيدا مي كنيد. خود فارسي زبانان و اردو زبانان نيز اگر محدوديت هاي فرهنگستان نباشد مي روند سر وقت انگليسي. توجه داشته باشيد كه اين جا مقصود از زبان سطح بالاتر صرفا رواج و رسميت شان است و نه في المثل پيشينه و هويت تاريخي شان.
گاه فرهيختگان بيچاره بي آن كه بدانند مسئله چيست به دليل همين قضيه مذمت هم مي شوند كه چرا زبان مادري را رها كرده اند و اين كوچ شان به زبان ديگر نوعي فضل فروشي و يا تزلزل هويت تفسير مي شود.
وجود و کم و کیف مفاهیم انتزاعی را شاید بتوان شاخصی برای سنجش میزان قدرت بارور سازی اندیشه در یک زبان و یا قدرت بیان اندیشه ها به واسطه آن زبان دانست. آنچه گفته شد فرع و مقدمه اين پرسش بود كه ايا زبان بلوچي از لحاظ واژگان انتزاعي و مفهومي محض توان رقابت با زبان هاي رايج تر را دارد تا بدان حد كه امكان به دوش كشيدن بار حمل معاني انتزاعي گوناگون در حوزه عمومي (و نه لزوما در حوزه هاي تخصصي علمي) را داشته باشد؟
طبيعي است كه مذمتي نيست بر زباني كه نه رسميت سياسي داشته و نه امكان نشر مكتوب، اگر نتواند به دفاع از خود در برابر اين پرسش بپردازد. ولي در آن صورت گويشوران فرهيخته اين زبان نيز كمتر قابل مذمت خواهند بود اگر مفاهيم عميق تر را به زباني ديگر بيان نمايند.
اما براي آزمودن اين پرسش چند واژه انتزاعي را به زبان هاي فارسي و انگليسي مي آوريم. حال مي توان مقايسه كرد چند واژه به ازاء شان در زبان هاي كمتر رسميت يافته همچون بلوچي و جدگالي وجود دارد. توجه بفرمائيد كه معيار انتخاب واژه ها در زبان در اين آزمون نه اصالت و ريشه واقعي واژه بلكه صرفا رواج و جا افتادن شان در هر زبان است:
1- واژه " فكر (اسمي و فعلي)":
در فارسي: فكر، سودا، انديشه، ايده، تدبر، تعمق، تعقل،...
در انگليسي:thought , concept , notion , opinion , mind , idea, reflection, mentality, thought, Idea, contemplation, ruminate, …
2- واژه " خوشي(اسمي و فعلي)":
در فارسي: خوشي، شادي، لذت، فرح، تفرج، سركيف، سرحال، نزهت، حظ،...
در انگليسي: spree , splurge , joyance , joy , joviality , jollity , jollification , jamboree , delight , curvet , felicity , gust , glee , gala , cheer , ploy , pleasure , mirth , lark , hilarity , paradise , bliss, mirth, jubilation, caper, pleasure, happiness,
3- واژه (و عبارات براي): حدس و احتمال:
فارسي: حدس، گمان، فرض، فكر، گويا، احتمالا، ممكن است، ظاهرا، بلكه، شايد، به نظر مي رسد، ....
انگليسي: belike , like , maybe , presumably, aptness , probability , presumption , possibility , likelihood , liability , expectancy , supposition, perhaps, supposition , thesis , assumption, hypothesis , liability , posit , guess, apparently, seemingly
4- واژه "درك":
به زبان فارسي: درك، فهم، استنباط، بصيرت، بينش، تشخيص، استنتاج، فراست
انگليسي: perception , uptake , realization , gusto, understanding , construe, intelligence , intellect , savvy, deduction , presumption, vision , intuition , insight , clairvoyance , foresight , discretion, sight , discern, sagacity, ...
واژه هاي ديگر منجمله : "خيال"، " معنا"، "هدف" "، "اهميت" و غيره را سعي نمائيد در زبان هاي بلوچي و جدگالي يافته و در باره سوال هاي اوليه متن با خود بينديشيد. متن حاضر ترجيحا نتيجه گيري و قضاوت نخواهد داشت.
محمد اكبر رئيسي