دریغا جامعه ای که سقف آمال پیشرو هایش "کدخدا شدن" باشد.
کانون توجه این مطلب جامعه محلی بلوچ است ولی قابل تعمیم به جوامعی مشابه:
انتخابات شورا ها را پشت سر گذاشتیم. اگر آن زمان این را می گفتم بدخواهان به راحتی به تحریم انتخابات و امثالهم تفسیرش می کردند، حالا که همه چیز به خیر و خوشی یا ناخوشی تمام شد می گویم:
این دوره با کاندیداهای متعددی صحبت کردم، خواستم بفهمم راز این اپیدمی نوظهور "یا مرگ یا کاندیداتوری" چیست؟ هر چه بود حرفی از جنس "آرمان و دغدغه جمعی و دراز مدت" در میان نبود.
دردآور است، دریغا جامعه ای که سقف آمال پیشرو ترین درسخواندگانش "کدخدا شدن" باشد. همان سروری و کدخدایی که تا چندی پیش کم و بیش برازنده کسانی بود که بیشتر آدم کشته بودند و بیشترین جنگ های طایفه ای را به راه انداخته بودندِ. حالا قرار است مدرک دانشگاهی نهایت کارکردش در این جامعه فلک زده همان باشد. همان جدال های طایفه ای سنتی در قالبی مدرن و "موبوکراتیک"!
صبر جزیل ارزو دارم.