سخت نگیرید؛ محض تفنن است:

طنز: سه نسل از فعالان جامعه محلی مان

نسل اول:

 از سوپر انقلابی تمام عیار تا شاهنشاهی جانفدا و یا راج پرستی مسلحانه و یا ادب دوستی عاشقانه. حسب مورد همه نوع برندی بین شان پیدا می شود اما همه سوپرمن: سوپر انقلابی، سوپر شاهنشاهی، سوپر ناسیونالیست، سوپر کمونیست، سوپرراج دوست

همگی زمخت و جدی و تک بعدی، اهل خطر کردن و هزینه دادن و اقدامات بنیادین، مرغ شان یک پا دارد و و جهان در سال 1357 یک بار برای همیشه فریز مانده است.

علایم بیولوژیک:

نوع سوختمان: نسل سوخته و خود سوز.

شیوه گفتمان: اصلا و ابدا، گفتمان یعنی چه؟!

تکیه کلام: سازش، خیانت، توطئه، استکبار، رژیم، ملت، شوونیزم، همپالکی، ...

نوع ارتباطات: غیر ارتباط گیرنده، غیر قابل ارتباط و حیات از نوع "میکرومحفلی"

نگاه: مرموزانه و همراه با سوء ظن سیاسی

وضعیت لقاح تخم تکامل جامعه: کروموزم یک سو می دود و تخمک یک سو

 نسل دوم:

نسل فرصت ها، فرصت تحصیل دیپلم و دانشگاه و شغل و مناصب کوچک. نسل سر به زیر و قانع به آنچه زمانه مقدرش می کند. نسل "شتر گاو پلنگ"، چنان از توسعه و مدرنیته و هنر و توانمند سازی زنان می گوید که گویی نواده میشل فوکو و پوپر است ولی همزمان چنان به استخوان های پوسیده و القاب ماسیده اجداد خود فخر می فروشد که گمان می کنی از نوادگان لوئی شانزدهم است.

افتخارش ملغمه ای است از عده نفرات پا در رکاب قبیله و مریدان و مخلصان و بخصوص "دانشجویان" اش. شدیدا اهل دید و بازدید  و بریانی و تنورچه است. کسی که اهل بر و بیا و پلو دادن و پلوخوردن نباشد پیش چشمش به سوسک حمام شباهت دارد و از زمره آدمیزاد بیرون. هنرمندان و نقاشان و نویسندگان را گهگاهی برای تظاهر و تشریفات کنار خود فرا می خواند و شاید تشویق هم می کند ولی تمام وقت و با تمام هوش و جان هم مجلس  و همسفره سران قبایل و باندهای اقتصادی و سیاسی و اعتقادی است.

با آن که برای خود صاحب اسم و رسمی است و رکن رکین جامعه و مرجع عوام، ولی در فرهنگ سازی و تحول فکری شان به شدت منفعل عمل می کند و دنباله روی ارتجاع سنتی است. شاید چون عطش سروری دارد و  به عنوان سردار عصر مدرن چرا باید دل عامه  را با افکاری نو و غریب و بی ثمر برنجاند.  

 

علایم بیولوژیک:

 

نوع سوختمان: نسل نیم سوز

شیوه گفتمان: کاملا یکسویه و منولوگ

تکیه کلام: الفاظ رسمی ازنوع خودشیفتگی متمدنانه و محترمانه

نوع ارتباطات: بسته و منحصر به هم دوره های خود، شبیه هیئت موتلفه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

نگاه: پدرسالارانه و از بالا با پائین و و بسیار نزدیک بین.

وضعیت لقاح تخم تکامل جامعه: در این مرحله کروموزم مدرنیته تازه به دیواره تخمک سنت چسبیده اما در آن نفوذ نکرده است.

 نسل سوم:

نسلی که شش ماهه به دنیا آمده و یکشبه می خواهد به همه چیز برسد. نه هزینه دادن را دیده و نه می داند خطر یعنی چه. زمانی پا به عرصه گذاشته که مدرک های ارشد و دکترا را کیلو کیلو می بخشند و شوفر اتوبوس مناصب مجلس و شورا و بخشداری و شهرداری برای سوار کردن مسافر جار می زند. قبل از آن كه شغلي داشته باشد و ازدواجي كرده باشد و گرد و خاك اجتماع را خورده باشد، اصلا نه، حتي همان زمان تولد از توي قنداقش جیغ و داد مي کند كه جای مرا در شورا خالی کنید که کاندیدای قبیله مان منم. اگر از نبیره های خوانین باشد یک گام جلوتر می رود و بخشداری و شهرداری و اخیرا فرمانداری را آرزو می کند.

خیلی راحت با یک صفحه فیسبوک و موبایل ایرانسلی از نوع همان خیر سرش تحریمی خود را به جامعه متفکران عرضه می کند؛ "مدرس دانشگاه " شدن هم که این روزها بر خلاف سگ دو زدن های دو نسل پیش نه یک رویای دور که یک بازیچه و تفنن روزمره است. مي روي توي شلوغي كوچه هاي زرگران و دستفروشي هاي زنان بازار چابهار ارشد مي گيري و نيكشهر و راسك "استاد دانشگاه"! مي شوي. 

علایم بیولوژیک:

نوع سوختمان: نسل سوخته کاملا خام

شیوه گفتمان: رفاقت جمعی فوق العاده، دغدغه جمعی صفر

تکیه کلام: ادبیات کوچه های پونا و  پردیس و دانشگاه بین المللی چابهار

نوع ارتباطات: فوق العاده گرم و ارتباطی تا حد "ماکرومحفلی"

نگاه: چی؟! نگاه؟! فرصت ها را دریاب که دنیا محل گذر است 

وضعیت لقاح تخم تکامل جامعه: کروموزم چنان زده به تخمک که از آن سرش در آمده و نطفه هنوز بسته در جا سقط شده است.

رازگو بلوچ