گزارش یک گفتگوی دیگر بین وب نویسان و فعالان
قرار بود خلاصه ای از گفتگوی دوستان وبی و فعالان دیگر در مراسم پرسه را منتشر کنم که روحیاتم تا به امروز اجازه نداد. حال تا آن جا که خاطر یاری می کند نکاتی را ارائه می دهم:
نخست آقای روحی اطلاع داد که دوستان در حرکتند. تماسی گرفته شد. اما زودتر از 12 شب نرسیدند. پس از خوش و بش های اولیه من دلم سوخت و گفتم خسته اید از این همه راه، بحث ها بماند فردا و حالا استراحت کنید. ولی گویا خودسان به حال خودشان رحم شان نمی آمد و گفتگوی جدی درگرفت. عید محمد نارویی با همان شوخی های بلدوزری مخصوصش یاسر کرد را به دلیل "کورد" بودن کوبید و تا کرد و گذاشت گوشه اتاق. به من می گفت بی جهت به او اعتماد کرده ای. او یک کورد است؛ پس قبیله پرست است، پس قدرت طلب است، نفوذی طایفه اش است بین تان که اگر روزی افکارتان به جایی رسید ، کورد ها سرشان بی کلاه نماند. شهنوازی هم گهگاهی با نرمک خنده هایی او را تائید و اظهار خوشحالی می کرد. یاسر به عادت همیشگی این گونه ایام سر به زیر و زیر لب می خندید و می گذاشت جمع در سایه صبوری اش بخندد و رونق بگیرد. من گفتم برای این حرف ها یک گوش من در است و دیگری دروازه. این اولین و دومین بار هم نیست که چنین می شنوم ولی من چیزهایی مهم تر در او می بینم.
یاسر که ناچار به سکوت بود، زحمت چالش کردن عیدمحمد نسل دومی را نوهان و شعلی بر کشیدند. عیدمحمد این فعال اجتماعی و دبیر قدیمی در خلال پرداختن به کارنامه خود و همدوره هایش از "روشنفکری دینی" بلوچ نام برد که این مرا از حالت میزبانی بی طرف خارج کرد. چون همیشه درد من این بوده که چرا در بین بلوچ همه نوع جریانی ولو تقلیدی و تصنعی پیدا شد مگر روشنفکری دینی. و پیشدستی هم کردم که نپیچاندمان و گفتم نکند یک وقت مثلا کار فلان و فلان کس ( دو تن از شخصیت های راحل شده مذهبی بلوچ) را به حساب روشنفکری دینی بگذاری که نبوده. خوشبختانه پس از قدری کش و قوس در این باره اجماع حاصل شد که روشنفکری دینی بلوچ تاکنون متولد نشده. مثال بازرگان و سروش و ملی مذهبی ها را زده بودم به عنوان مصادیق کشوری. شعلی بر که بزودی راهی تهران برای دکتری جامعه شناسی خواهد شد نکته قابل تاملی را یاد آور شد: مشابه این جریان روشنفکریی دینی ایران در ملل اهل سنت تقریبا پیدا نمی شود و احتمالا عقل گرا بودن شیعه زمینه ساز ظهور این جریان در ایران بوده است. به نظر من هم نقلی و اشعری محور بودن اندیشه سنی و قرابت شیعه با معتزله و عقلیون این جا خود را نشان داده است. فی المثل اقبال سنی از کوبیدن احساساتی غرب فراتر نرفت و نه تنها نتوانست منشائی برای نقد قشریگری باشد بلکه شدیدا ملجاء و مستمسک آن ها شده است (در حالی که اساسا معتقد به قشریون نبوده و با دوبیتی جالبش گوشه کنایه ای به آن هم می زند). جالب است که او "استعمار" و غرب دوران استعماری را می کوبید ولی اینها مدرنتیه و حقوق شهروندی و مردمسالاری را و اتفاقا با مدل فاشیسم و نازیسم غرب در باطن امر مشکلی ندارند.
نارویی سپس به برشمردن عملکرد و به نوعی مجاهدت های نسل حاضر پرداخت که با واکنش دوستان دیگر (یاسر و نوهان) مواجه شد. بحث معروف آسیب شناسی فعالان سه نسل باز از سر گرفته شد که نارویی تائید کرد که نسل حاضر به جای دغدغه بازاندیشی و "تولید اندیشه" به دنباله روی از جریانات بیرونی و نیز ارکان های سنتی اجتماع بهاء داده و هدف و افتخار خود را در شاخص هایی چون قدرت نفوذ، توان چانه زنی، توانایی یارگیری و قابلیت پذیرش عامه می جسته است. او با بهترین شکل ممکن این مسئله را جمع بندی کرد که ما اگر هیچ نکرده باشیم آنقدر ارزش اندوخته ایم که به هر گوشه و دهی هم سر بزنیم لقمه ای نان مان می دهند (تکریم مان می کنند). البته پر واضح است که دغدغه مقبولیت عامه و نفوذ بین بزرگان اجتماع هرگز با اندیشه ورزی برای تغییر و نو آوری سازگار نخواهد بود.
بعد از آن قرار شد در باره جنبه های مثبت نسل حاضر و اهداف قابل تقدیر شان بحث شود. نارویی گفت هدف و خدمت اصلی ما به جامعه تدریس و ترویج آموزش بوده و کارنامه مان هم باوجود محدودیت های آن زمان موفق بوده است. هر چند شعلی بر این را به "تربیت بروکرات " در مقابل "تربیت متفکر" تعبیر کرد و من هم آن را یک فعالیت "شغلی" و نه لزوما اندیشه ورزی دانستم، اما اهمیت این موضوع در نوع و شکل خود مورد اجماع قرار گرفت.
گفتگو روز بعد زیر درختان انبه ادامه یافت و یوسف بلوچزهی (فعال مذهبی و مدرس دانشگاه و دانشجوی دکتری معارف در مالزی)، ستار بلوچزهی (ارشد حسابداری و مدرس دانشگاه)، یحیی احسانی فر (ارشد MBA، مدرس دانشگاه و مسئول برنامه ریزی آموزشی بنادر) هم به بحث ملحق شدند. امان (عبدالعزیز) عزیزی وب نویس قصرقندی هم لحظاتی از جمع سنتی پرسه به بحث حاضر پیوست. یاد آوری می کنم فرید کریمی وب نویس و داستان نویس نیز روز نخست بود و به جمع حاضر نرسید.
این مطلب تکمیل خواهد شد....